ويژگي‌هاي مهم رهبران و تفاوت رهبری و مدیریت

اخبار دیجیتال و آموزش های بازاریابی و فروش

ويژگي‌هاي مهم رهبران و تفاوت رهبری و مدیریت

۱۵۴ بازديد



ویژگی‌های مهم رهبران خوب در زمان‌های سخت، حیاتی‌تر می‌شوند.

در این لحظات، شما باید:

درستی و صداقت خود را نشان داده و اعتبارتان را حفظ کنید.

بسیاری از رهبران در مواجهه با کارهای ناخوشایند مانند تعدیل نیرو:

  • این موارد را فراموش می‌کنند و
  • وسوسه می‌شوند تا این کارهای ناخوشایند را سرسری انجام دهند.

برای مقابله با این موضوع:

  • باید حقیقت را بگویید.
  • با مشتریان صحبت کنید،
  • کارمندان را درگیر کنید،
  • تصویری محکم از واقعیت پیدا کنید و آن را به اشتراک بگذارید، حتی اگر یک خبر سخت و دشوار باشد.
  • در این شرایط، اگر شما تصمیم‌های سختِ مورد نیاز را نگیرید، کل شرکت ممکن است شکست بخورد.
  • باید صادق و قابل اعتماد باشید.

در سراسر یک سازمان، همه رهبران باید صداقت و توانایی رویارویی کامل با واقعیت را از خود نشان دهند. اگر اخبار بد را کم اهمیت جلوه دهید، کارمندان به شما اعتماد نخواهند کرد، متوجه نمی‌شوند شرایط تا چه حد اورژانسی است و از شما پیروی نمی‌کنند.

در حال حاضر مدیریت و رهبری – نه فقط مدیرعامل و مدیران ارشد بلکه رهبران سراسر رده‌ها – باید بر روی چه چیزی تمرکز کنند؟

در این زمان بیش از هر زمان دیگری، مهمتر از همه چیز:

نشان دادن صداقت، درستی و حفظ اعتبار است.

این موضوعات در مواقع دشوار بسیار مهم هستند. با این حال بسیاری از رهبران در این مواقع صداقت خود را از دست می‌دهند و اعتبار خود را هنگام انجام کارهای ناخوشایندی مثل تعدیل نیرو نابود می‌کنند. به عنوان مثال:

مدیریت و رهبری به جای این‌که در ارتباط با تعدیل 10 نفر شفاف و صادق باشد، تنها بخشی از حقیقت را می‌گوید یا بهانه می‌آورد. این یک روش برای سرسری انجام دادن کارهاست، و کاملا مخرب است. در عصر گوگل، افراد حقیقت را خواهند فهمید و آن رهبر اعتبار خود را از دست خواهد داد.

حقیقت را به افراد بگویید:

  • در سراسر شرکت با کارمندان صحبت کنید.
  • به نظرات آن‌ها گوش فرا دهید و آن‌ها را درگیر کنید.
  • وقتی تصویری محکم از واقعیت دارید، آن را به اشتراک بگذارید.

واقعیت را به افراد بگویید، حتی اگر شرکت اوضاع خوبی ندارد و باید برخی از نیروها را کنار بگذارید. در چنین شرایطی، کل شرکت ممکن است به خاطر مدیریت و رهبری که نمی‌تواند در هنگام نیاز تصمیم‌های سخت بگیرد، شکست بخورد.

  • اگر مجبور به اخراج هستید، این کار را به روشی منصفانه انجام دهید.

رو راست باشید؛ آنچه در خارج از سازمان در حال اتفاق افتادن است را توضیح دهید و اجازه دهید بدانند که چگونه این تعدیل نیرو برای محافظت از شرکت ضروری است.

  • قابل اعتماد بودن همیشه مهم است اما اکنون کاملاً ضروری است.

رهبران، هر کجای سازمان که هستند، باید درستی، صداقت و توانایی رویارویی با واقعیت را نشان دهند. راه الهام بخش شجاعت و خوش‌بینی در کارمندان، ترسیم نقشه‌ای معتبر برای پیشروی است. اگر اخبار بد را کم اهمیت نشان دهید، آن‌ها به شما اعتماد نخواهند کرد، و از شما پیروی نمی‌کنند.

مدیریت و رهبری

 

در کتاب خود به رهبران توصیه می‌کنید که «شدت مدیریت» را تمرین کنند. این به چه معناست و چرا اکنون تا این اندازه مهم است؟

شدت مدیریت:

درک عمیق از جزئیات کسب و کار و شرایط رقابتی در تجارت شما، به همراه مشارکت و پیگیری مداوم است.

باقی ماندن در شرایط بی‌ثبات کنونی نیاز به این دارد که به طور منظم با شرایط جدید تطبیق ایجاد کنید. نشستن در دفتر کار و خواندن گزارش‌ها و صدور دستور کار کافی نیست.

باید بدانید که:

هر روز چه اتفاقی می‌افتد، و برنامه‌ها را مطابق با آن تنظیم کنید.

رهبران باید:

  • درگیر شرایط باشند،
  • دیده شوند
  • و تمام وقت ارتباط برقرار کنند.

فقط با این روش قادر خواهید بود که آینده را پیش‌بینی کنید و سریع و مناسب پاسخ دهید.

شدت مدیریت، نیاز به تمرکز بیشتر و مکرر بر اجرا دارد. داستان DuPont که در کتابم گفتم نمونه خوبی است:

وقتی چاد هالیدی متوجه شد که بحران بانکی جهانی می‌تواند به طور جدی بر شرکت وی تأثیر بگذارد:

  • جلسه‌ای را با تیم‌ بحران DuPont تشکیل داد.
  • بیش از چهار روز طول کشید تا آن‌ها برای مقابله با روند رو به رشد رکود اقتصادی برنامه‌ای ترتیب دهند.
  • حفظ پول در اولویت اول قرار داشت.
  • طی دو هفته، هر یک از 60،000 کارمند DuPont با مدیر ملاقات داشتند، تا برنامه برای زنده نگه داشتن DuPont برایشان توضیح داده شود.
  • از هر کارمند خواسته شد که برای ذخیره و صرفه‌جویی مالی، سه کاری که می‌تواند بلافاصله انجام دهد، را نام ببرد.
  • چند روز بعد، این شرکت برای ارزیابی درک کارکنان از بحران و پاسخ روان‌شناختی آن‌ها به بحران، از کارمندان نظرسنجی کرد.

بعد از ارتباط با کارمندان DUPONT، در کتاب خود گزارش می‌دهید که چاد هالیدی این حس را داشت که افراد اورژانسی بودن شرایط را درک نکرده‌اند.

از زبان او گفتید که:

«شاید در دادن اطمینان و اعتماد به نفس به کارمندان برای گذر از این بحران زیاده‌روی کردیم.»

رهبران در حال حاضر بین گفتن حقیقت و خوش‌بینی باید چگونه توازن ایجاد کنند؟

واقع‌گرایی برای هرکسی که مدیریت و رهبری می‌کند کاملاً ضروری است. باید تصویری واضحی از اتفاقات بد داشته باشید، سپس واقعیت را پیش چشم افرادتان قرار دهید.

واقع‌گرایی همچنین شامل این است که تعیین کنید تحت چه شرایطی تجارت بهبود می‌یابد و در ارتباط با این سناریوها گفتگو کنید. تا این اندازه خوش‌بینی در واقع‌گرایی مجاز است.

مردم طی قرن‌ها، روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته‌اند. تنها کسانی علی رغم شرایط دشوار موفق شدند، که سرسخت بودند. شما هم حتما در میان کارکنانتان افراد سرسختی دارید. آن‌ها را درگیر مسائل سخت کنید تا برای غلبه بر چالش‌ها انگیزه پیدا ‎‌کنند.

آیا این خطر وجود ندارد که افراد به واسطه بزرگ بودن این چالش‌ها روحیه خود را از دست دهند؟

چگونه مدیریت و رهبری می‌تواند مانع از این اتفاق شود؟

آن‌ها را کم کم در جریان مشکلات قرار دهید. به آن‌ها چالشی را بدهید که به اندازه کافی مشخص باشد که بتوانند با آن روبرو شوند.

به عنوان مثال:

اگر رقیب شما 20٪ نسبت برد داشته است، افرادتان را به چالش بکشید تا نسبت 30٪ را بدست آورند.

در این شرایط پر از اضطراب و استرس رهبران چگونه باید احساسات خود را مدیریت کنند؟

در شرایط بحرانی بیشتر رهبران تمایل دارند بیش از حد لازم خوش‌بین باشند:

این‌که شرکت می‌تواند از شرایط بحرانی گذر کند را دست بالا می‌گیرند، زیرا می‌خواهند باور کنند که همه چیز خوب خواهد شد. این خوش‌بینی نابجا باعث می‌شود فکر کنند که لازم نیست اقدامات جدی انجام دهند.

برای جلوگیری از این امر:

به همه رهبران توصیه می‌کنم که بدترین سناریوی ممکن را ترسیم کنند. اگر به عمد برای بدترین حالت برنامه‌ریزی کنید، با چیزی که کمتر وحشتناک است، روبرو می‌شوید.

مدیریت و رهبری برای تقویت هماهنگی در شرکت چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ 

هر رهبری در هر سطحی می‌تواند بفهمد چه تصمیمات کلیدی باید اتخاذ شوند و برای اجرای آن‌ها چه هماهنگی لازم است.

فرض کنید واحدتان قصد دارد تا سال بعد محصول جدیدی را به بازار عرضه کند:

  • شما می‌دانید چه تصمیماتی راجع به آن هدف باید اتخاذ کنید.
  • بنابراین به سرعت بهترین اطلاعات ممکن را بدست آورید
  • و بهترین تصمیمات را بگیرید.

مثلا می‌دانید که سه یا چهار سیلو درگیر این موضوع خواهند بود.

  • مرتباً با افراد آن مناطق تماس بگیرید،
  • سؤال کنید
  • و مسائل را با لحنی آزاد و غیررسمی بررسی کنید.
  • هدف مشترک خود را به آن‌ها یادآوری کنید، انسان‌ها دوست دارد برنده شوند و در شرکت‌ها، هیچ‌کس تنها برنده نمی‌شود.

وضعیت شما و همکارانتان شبیه به یک بازی بسکتبال است:

بازیکنان در طول بازی به طور غریزی توپ را به یک هم‌تیمی دیگر پاس می‌دهند تا از دفاع حریف عبور کند و نگران این‌که چه کسی امتیاز می‌گیرد، نیستند! 

بسکتبال ورزش سرعت، انعطاف‌پذیری و هماهنگی است.

خصوصیات مشابهی برای مقابله با رکود اقتصادی مورد نیاز است. این‌که هم‌تیمی‌ها از چه دپارتمانی می‌آیند مهم نیست.

مهم این است که در برابر رقبا متحد شوید.

مفاهیم مدیریت و رهبری چه هستند؟

در حدود سال‌های ۱۸۶۰ – ۱۸۵۰ میلادی و همزمان با ابتدای انقلاب صنعتی بود که اولین جرقه‌های مفهوم مدیریت در ذهن بشر زده شد، در همان سال‌ها و تا اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی انواع و اقسام نقطه‌نظرات و تئوری‌ها در  خصوص مدیریت ارائه شد.

در آن زمان، مدیریت بر پایه قدرت، شایستگی و صلاحیت، و توانایی مدیریت افراد بنا شده بود. در همان سال‌ها بود که اولین انتقادها به ساختارها و رویه‌های سازمانی وارد شد و مدیریت سنتی در راس سازمان هدف انتقاد قرار گرفت و مفهومی در سازمان متولد شد به نام رهبری!

یک رهبر دیگر به اعمال قدرت و کنترل افراد فکر نمی‌کند بلکه سعی دارد با الهام‌بخشی، آموزش، و برانگیختن شوق و اشتیاق انسانی، افراد را به پیشرفت و حرکت رو به جلو در سازمان تشویق کند.

تاریخچه تفاوت مدیریت و رهبری

از همان ابتدا تناقض و تفاوت مدیریت و رهبری با هم مسئله‌ساز بود و روسای سازمان‌ها معمولاً یکی از این دو را به عنوان خط مشی خود تعیین می‌کردند. اما خوشبختانه، گذشتِ زمان کمک کرد سازمان‌ها و افراد به تعادلی میان مدیریت و رهبری برسند. در این مقاله سعی می‌کنیم مهم‌ترین تفاوت‌های مدیریت و رهبری را شرح داده و کمک کنیم در تصمیم‌گیری‌های خود بهترین عملکرد را داشته باشیم.

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.